منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است


کلید نجات جنگل در دست مردم

گره کار جنگل به دست مردم باز می‌شود این موضوع اما دیر دستگیرمان شد. تخریب جنگل‌ها هرروز اتفاق می‌افتد، نه‌تنها در ایران بلکه در کل جهان. جنگل‌ها تقریبا یک‌سوم خشکی‌های جهان را تشکیل می‌دهند اما آن طور که آمارها نشان می‌دهد بین سال‌های ١٩٩٠ تا ٢٠١٥، یعنی تنها در فاصله ٢٥ سال، جهان ١٢٩‌میلیون هکتار از جنگل‌های خود را از دست داده است. در این میان بسیاری از دولت‌های جهان نسبت به اقدامی‌ موثر در راستای محافظت از جنگل‌ها اظهار عجز می‌کنند و به نظر می‌رسد در این عرصه نیز باید گره کار به دست مردم و بخش غیردولتی باز شود.


حفظ جنگل ازطریق رفع نیازهای متقابل


به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز  به نقل از روزنامه شهروند، نیاز جنگل به مردم یک روی سکه است و روی دیگر، نیاز مردم به جنگل است. در تمام نواحی جنگلی دنیا مردم تلاش می‌کنند منافع خود را توسط جنگل تأمین کنند و این در ایران هم صدق می‌کند؛ ولی این برخورداری و تأمین منافع بعضا با آسیب‌هایی به پیکره جنگل روبه‌رو است. مردم ساکن در نواحی جنگلی با قطع درختان کهنسال و تنومند جنگل و رها‌کردن دام میان بوته‌ها و درختچه‌های جنگل سعی در بهره‌جویی از جنگل دارند و با این‌ همه تمام عمر در فقر به سر می‌برند. رویکردهای مدیریتی جدید در رابطه با منابع طبیعی راه‌حل مناسب را در بکارگیری توانایی‌ها و استعدادهای نهفته در داخل اجتماعات می‌بیند. مدیریت مشارکتی حضور ذینفعان ساکن در نواحی جنگلی را می‌طلبد تا به کمک آنان بتوان طرح‌های جنگلداری را اجرایی کرد؛ در این ارتباط متقابل هم انسان سود می‌برد و هم منابع طبیعی.
در ایران حدود سه‌ سال پیش به‌ همت دولت ایران و برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) و با حمایت تسهیلات محیط‌زیست جهانی (GEF) پروژه‌ای به ‌نام پروژه مدیریت چندمنظوره جنگل‌های هیرکانی کلید خورد که بر پایه جنگلداری اجتماعی طراحی شده است. مسئولان این پروژه در تلاشند در چهار منطقه پایلوت که در استان‌های شمالی کشور واقع شده‌اند، با آموزش مردم محلی آنان را به محافظت از جنگل ترغیب کنند و ضمن ایجاد این فرهنگسازی به مردم راهکارهای درست انتفاع از جنگل را بیاموزند. طراحان و مسئولان پروژه مدیریت چندمنظوره جنگل‌های هیرکانی معتقدند مدیریت جنگل‌ها پایدار نخواهد بود؛ مگر با مشارکت موثر مردم محلی و دیگر ذینفعان.


«شکور پورحسین شقلان»، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در این‌باره می‌گوید: «ما در دنیا دارای سه نسل از حقوق بشر هستیم. نسل اول آزادی‌های سیاسی و مدنی است؛ نسل دوم شامل حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و نسل سوم که حقوقی نو به حساب می‌آید و در گذشته توجه چندانی به آن نمی‌شد، حقوق دسته‌جمعی است. حق مردم و ذینفعان در محیط‌زیست و جنگل جزوی از حقوق دسته‌جمعی است. وقتی دولت از حفظ جنگل‌ها ناتوان است، چه اشکالی دارد که از طریق مردم و جنگلداری اجتماعی به نتیجه دست یابیم؟»
جبار کوچکی‌نژاد، نایب‌رئیس فراکسیون محیط‌زیست و توسعه پایدار مجلس نیز در این رابطه به «شهروند» می‌گوید: «دولت می‌تواند به جای استخدام تعداد زیادی جنگلبان که تازه باتوجه به بودجه اندک به حد کفایت نخواهد بود، برای صیانت از جنگل از توان مردم استفاده کند. البته ‌این موضوع نیازمند اعطای برخی مجوزها و اختیارات به مردم است که باید برای تسهیل کارها در دستورکار قرار گیرد.»


جنگل‌نشینان سرمایه‌ای ندارند


هدف از جنگلداری اجتماعی تنها حفاظت از جنگل نیست؛ بلکه منافع مردم محلی هم مد نظر است. پروژه مدیریت چندمنظوره جنگل‌های هیرکانی در نظر دارد با استراتژی توسعه سبز به ارتقای وضع معیشتی جوامع محلی جنگل‌ها کمک کند. طبق استراتژی توسعه سبز به‌ جای اینکه هر یک از بخش‌ها برای بهره‌برداری حداکثری از جنگل و منابع طبیعی در تلاش باشند، بر سر یک استراتژی مشترک برای مدیریت اکوسیستم به توافق می‌رسند و مردم با اموری مانند تأسیس مراکز تفریحی، ایجاد جاذبه‌های گردشگری، درآمدزایی از پسماند و زباله و ... معیشت خود را بهبود می‌بخشند؛ اما این کار نیازمند هزینه و سرمایه‌گذاری است.
پورحسین شقلان، نماینده مجلس در این‌باره معتقد است: «به‌ هر حال متولی اصلی حفاظت از جنگل دولت است. جنگل‌ها جزو انفال به حساب می‌آیند و حفظ آنها از وظایف حاکمیت و به‌طور اخص دولت است. مشارکت‌دادن مردم در حفظ جنگل به معنای انکار یا نفی وظیفه دولت نیست. یکی از پیش‌نیازهای حفاظت از منابع طبیعی فرهنگسازی است. ما تنها در ارتباط با جنگل‌ها دچار مشکل نیستیم و پدیده‌های زمین‌خواری، رودخانه‌خواری و ... در کنار جنگل‌خواری گریبانگیر کشور است. مردم ما باید جنگل‌ها را میراث بشریت و متعلق به نسل آتی بدانند؛ در نتیجه فرهنگسازی ازطریق پروژه‌هایی مثل پروژه مدیریت چندمنظوره جنگل‌های هیرکانی از نیازهای کشور به حساب می‌آید اما دولت می‌تواند برای تضمین موفقیت در روند این فرهنگسازی به‌عنوان متولی اصلی حفاظت از جنگل با اعطای تسهیلات یا کمک‌های مالی از ساکنان حاشیه جنگل‌ها حمایت کند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۵۳
پیمان صاحبی


تغییر اقلیم و دست‌کاری زمین = سیل

 وقوع سیل ویرانگر و کشنده در استان‌های شمال غربی کشور از اردبیل و آذربایجان شرقی تا کردستان در هفته گذشته تبعات و تلفات بسیاری بر جای گذاشت. پیش از شروع سال جدید و در آخرین ماه‌های زمستان گذشته هم دست‌کم دو مورد سیل بسیار شدید در جنوب‌شرقی کشور در استان سیستان‌وبلوچستان و همچنین در جنوب یعنی استان‌های بوشهر، هرمزگان و جنوب استان فارس به راه افتاد که خسارت‌های فراوانی از خود بر جای گذاشت.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از شرق : اقلیم و جغرافیای ایران اگرچه با سیل بیگانه نیست و همه‌ساله بارها شاهد این پدیده خشمگین طبیعی بوده؛ اما آمارهای سازمان هواشناسی کشور نشان می‌دهد در ٢٠ سال اخیر تعداد و همچنین حجم وقوع سیل‌های ویرانگر در ایران همیشه در حال افزایش بوده است.


در‌این‌میان پرسش‌هایی به میان می‌آید که علت وقوع این سیل‌ها و تلفات و تبعات فراوان آن ناشی از چیست و چه راهکاری می‌توان و باید در برابر آن به کار بست؟ آیا امکان مقابله و پیشگیری یا حداقل کاستن از خسارت‌های مالی و جانی مردم و همچنین واردآمدن آسیب‌های جبران‌ناپذیر به طبیعت در برابر این سیل‌ها وجود دارد. در این گزارش همین پرسش‌ها را با دو استاد دانشگاه و صاحب‌نظر و متخصص مرتبط با موضوع در میان گذاشتیم؛ دکتر غلامرضا براتی، دانشیار جغرافیای دانشگاه شهید بهشتی با گرایش اقلیم‌شناسی و دکتر شهریار خالدی، استاد آب و هواشناسی دانشگاه شهید بهشتی، در پاسخ به «شرق» در‌این‌باره توضیحاتی داده‌اند که شرح نظرات آنان در ادامه آمده است:

دکتر غلامرضا براتی: وقوع بارندگی یک پدیده طبیعی است؛ اما این پدیده یعنی سیل ویرانگری مشابه آنچه در شمال‌غرب کشور رخ داد، یک پدیده طبیعی نیست. بارندگی اگر بر بستری فرود بیاید که دست نخورده نباشد، باعث فعال‌شدن چشمه‌ها، تغذیه سفره‌های زیرزمینی و بالابردن کشاورزی و توسعه می‌شود؛ اما وقتی بسترها تخریب شد، ثمره آن وقوع سیل‌های شدید است. تخریب بستر و زمین یا می‌تواند ناشی از چرای بی‌رویه دام باشد یا بر اثر صنایع و اکتشاف و بهره‌برداری غیراصولی و غیرعلمی از معدن باشد. همچنین در راهسازی وقتی تلاش می‌شود با حداقل هزینه و برای کسب بیشترین بهره‌وری مالی با نگاه سود محوری صرف پروژه‌ها انجام شود، تخریب بستر رخ می‌دهد. به این موارد می‌توان سد‌سازی را اضافه کرد، سد اگرچه گفته می‌شود خودش می‌تواند مانع از وقوع سیل و راهکاری برای کنترل سیلاب باشد؛ اما وقتی غیراصولی و با جانمایی نامناسب ساخته شود، خودش می‌تواند منجر به وقوع سیل شود؛ مثلا وقتی جاده‌های دسترسی برای ساخت سد در محل‌های اشتباه و به روش‌های تخریبی ساخته می‌شوند یا انفجارهایی که برای آماده‌سازی محل سد صورت می‌گیرد، می‌تواند روند تخریب زمین را تشدید کند. همه این کارها دست به دست هم می‌دهد و زمین و آبخیز را در شرایطی قرار می‌دهد که آب باران به جای نفوذ در زمین روی خاک روان بشود و به سمت پایین‌دست حرکت کند و سیل را به وجود بیاورد؛ چون به دلیل این تخریب‌ها پوشش گیاهی زمین از بین می‌رود و نفوذپذیری آب کاهش پیدا می‌کند و جریان آب با راه‌افتادن تبدیل به سیلاب شده و به بار رسوب و سنگریزه و خاک مسلح می‌شود و به جای جریان آب به جریانی از گل و لای بدل می‌شود؛ حتی اگر جایی به پشت سدی هم برسد، مخزن سد را پر می‌کند و اثرات مخرب دارد.

در کشور ما متأسفانه در سال‌های اخیر مسابقه اکتشاف معدن و دادن مجوز آن هم بدون نظارت شکل گرفته است، معدن‌کاران هم با نگاه صرفا سودآوری اقدام به تخریب منابع و زمین می‌کنند و بعد از مدتی بعد از بهره‌برداری معدن شعاع بزرگی از زمین‌های اطراف را زیر نخاله‌های معدن مدفون می‌کنند و وقتی ذخایر معدن تمام شد، منطقه را به حال خود رها کرده و به سراغ نقطه‌ای دیگر می‌روند. در شرایط کنونی در وهله اول من وزارت نیرو را که متولی حوزه کنترل و مدیریت آب است، مسئول این سیل‌ها می‌دانم، پس از آن هم وزارت صنعت را به دلیل همین مجوزهای معدن‌کاوی و بعد وزارت جهاد کشاورزی و منابع طبیعی که در زمینه حفاظت و نگهداری یا افزایش پوشش گیاهی زمین کوتاهی می‌کنند. البته همه اینها به معنای این نیست که تغییر اقلیم هیچ نقشی در وقوع سیل ندارد. تغییر اقلیم همیشه بوده؛ اما الان تشدید شده است. آزادشدن گازهای گلخانه‌ای اقلیم را دچار تغییرات کرده است، این تغییر اقلیم باعث شده است طبیعت رفتار تنش‌آمیز و پیش‌بینی‌ناپذیر داشته باشد، بارش‌ها را دچار تغییر کرده است و مثلا اگر پیش‌از‌این بارش سالانه یک منطقه صد میلی‌متر بود که در ١٠ موج بارشی صد‌روزه به وقوع می‌پیوست، حالا به دلیل تغییرات اقلیمی این صد میلی‌متر در دو موج بارشی به وقوع می‌پیوندد و خاک آن منطقه هم به‌ دلیل همین تغییرات تحمل این بارش را ندارد و سیل به راه می‌افتد. درباره همین سیل اخیر در آذربایجان و دیگر مناطق شمال غربی کشور ما از قبل آستانه تحمل محیط‌زیست را کم کردیم و وقوع این سیل‌ها نتیجه همکاری تغییرات اقلیم و همین دست‌کاری در طبیعت است. در پروژه‌های عمرانی و شهرسازی و جاده‌سازی و سد‌سازی تصور این است که اگر پروژه‌ها را با هزینه کمتر بسازیم و پول کمتری خرج کنیم، کار مفیدی انجام شده است. این در حالی است که این هزینه‌ها بعدا به شکل خسارت‌های سیل خودش را نشان می‌دهد و حتی هزینه‌های بسیار هنگفت‌تری بر جای می‌گذارد.


دکتر شهریار خالدی: تغییر اقلیم یک بحث جهانی است و کشور ما هم از آن مستثنا نیست. سیل، خشک‌سالی، توفان‌ها و بادهای شدید و مهم‌تر از همه گرمایش آب و هوای زمین چهار اثر و تبعات اصلی تغییر اقلیم است که متأسفانه کشور ما همه این تبعات را شاهد بوده و از این به بعد هم شاهد خواهد بود. تغییر آب و هوا دلایل خاص خودش را دارد؛ برای مثال انتشار گازهای گلخانه‌ای که خیلی جدی گرفته نشده، یکی از دلایل اصلی آن است. باید در نظر داشته باشیم که با اینکه تغییر اقلیم می‌تواند خسارت به بار بیاورد؛ اما خود انسان هم به نوعی دیگر مسئول است، اگر در کشور ما سیل راه می‌افتد، باید رد پای انسان را در آن ببینیم. طبیعت با بروز تغییر اقلیم واکنش خودش را نشان می‌دهد و انسان هم با دست‌کاری نابجا در طبیعت اثراتش را تشدید می‌کند. ما وقتی پوشش گیاهی زمین را از بین برده‌ایم و نفوذ‌پذیری آب در شهرها و اطراف را کم کرده‌ایم، بدیهی است که پس از وقوع باران، سیل رخ می‌دهد. بااین‌همه ما در ارتباط با تغییر اقلیم باید دو کار انجام دهیم، یکی تطابق با تغییرات و دیگری اینکه باید تلاش کنیم اثرات آن را با فعالیت‌های خودمان کاهش دهیم.

کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای با کاستن از مصرف سوخت‌های مضر و فسیلی و استفاده از انرژی‌های نو، بهتر ساختن ساختمان‌ها که اتلاف انرژی کمتر شود و جلوگیری از ساخت سدهایی که با جانمایی نادرست احداث می‌شوند، بخشی از این وظایف است. ما سدها را بی‌رویه و در جاهای ناجور احداث کرده‌ایم که تبعاتش را حالا دارد نشان می‌دهد.
باید توجه داشت که در آب و هوای ایران به‌ازای هر ١١ سال معمولا یک‌بار‌ تَرسالی (سالی که بارش‌ها در آن زیاد است) یا خشک‌سالی داریم؛ اما تغییرات اقلیمی اینها را تشدید کرده است، گرمایش زمین ناپایداری هوا را هم بیشتر می‌کند؛ برای مثال در رابطه با سیل در مناطق شمال غربی کشور، مشکل این است که در منطقه سرسبزی مانند آذربایجان‌ها و شمال غربی، همیشه مراتع عالی و پوشش گیاهی داشته‌ایم؛ اما اینها تضعیف شده و شهرسازی افزایش پیدا کرده است، قبلا اگر ٤٠ میلی‌متر بارش رخ می‌داد، مشکلی به وجود نمی‌آمد؛ اما این کارها باعث شده با همین میزان بارش، سیل راه بیفتد. منطقه آذربایجان، رشته‌کوه‌های عظیم دارد و با ازبین‌رفتن پوشش گیاهی، باعث شدیم سیل افزایش پیدا کند، به‌نوعی می‌توان گفت مشکل را خودمان به وجود آورده‌ایم. راهکار مقابله با مشکل هم این است که با تکنولوژی‌های جدید باید مناطق آسیب‌پذیر در برابر سیل را شناسایی و آمایش کنیم و برای آن برنامه‌ریزی داشته باشیم. در شرایط کنونی مهم‌ترین کار پیشگیری است، چراکه ما در ایران باز هم سیل‌ها و خشک‌سالی‌های شدید را خواهیم داشت و باید آماده باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۵۲
پیمان صاحبی


 

مسیر سازمان محیط زیست و سازمان جنگل‌ها به هم می‌رسد؟

بحث ادغام سازمان حفاظت محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها و تبدیل آنها به یک وزارتخانه بحثی است که چندی است از مجلس به گوش می‌رسد. تاکید بر نظارت و مورد سوال قرار دادن این سازمان‌ها عمده‌ترین دلیل موافقان این طرح است؛ ‌طرحی که سازمان محیط‌زیست را وزارتخانه کند و رییس‌آن را وزیر تا برای اقداماتش به مجلس پاسخگو باشد، ‌اتفاقی که در حال حاضر کمتر شاهد وقوع آن هستیم.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از   اعتماد : تداوم پدیده ریزگردها در استان‌های غربی و جنوب‌غربی کشور و آلودگی هوا در کلانشهرها مهم‌ترین موضوعاتی است که در سال‌های اخیر، نمایندگان مجلس را بر آن داشته که بر طرح ادغام پافشاری کنند، چه آنکه برخی از آنها معتقدند سازمان حفاظت محیط‌زیست نتوانسته به وظایف خود در زمینه برطرف کردن این بحران‌ها درست عمل کند و باید پاسخگو باشد و در مقام استیضاح قرار گیرد. حال آنکه رییس سازمان با جایگاه معاونت رییس‌جمهور‌، در مقام استیضاح‌شونده قرار نمی‌گیرد. مرکز پژوهش‌های مجلس، در گزارشی به تحلیل و بررسی این طرح، ‌معایب و مزایایش پرداخته است، ‌گزارشی که در نهایت ادغام سه سازمان و تبدیل آنها به یک وزارتخانه را اقدامی غیرعملی می‌داند.

در بخشی از این گزارش به این مساله می‌پردازد که ادغام به تنهایی نمی‌تواند پاسخگوی مقاصد اصلی از این تغییرات سازمانی باشد، بلکه ادغام خود بخشی از یک فرآیند بزرگ‌تر در زمینه بهبود مدیریت در حوزه مورد مداخله یعنی محیط زیست و منابع طبیعی است. در ادامه این گزارش اضافه می‌کند: تغییرات تشکیلات سازمانی اغلب با هزینه‌های گوناگونی همراه هستند. تنش‌های مدیریتی، دشواری جابه‌جایی فیزیکی و نیروهای انسانی، از دست رفتن یا کاهش دسترسی به مستندات و بایگانی‌ها و بسیاری از موارد دیگر باعث می‌شوند که ادغام و تجمیع سازمانی در مقیاس‌های گسترده‌ای مانند چند سازمان، راه‌حل‌های چندان مطلوبی به‌ویژه در شرایط فعلی، تلقی نشوند. همچنین بدیهی است که ناکارآمدی سازمان‌های مورد اشاره لزوما به دلیل ساختار و تشکیلات آنها نیست، بلکه متاثر از عوامل دیگری مانند‌ راهبردها، قوانین و مقررات، ساختارها و فرآیندهای مرتبط با امور مالی و بودجه، ساختار و ترکیب نیروی انسانی، کارآمدی مدیران و... است. ازسوی دیگر مساله‌ای که درخصوص طرح پیشنهادی وجود دارد این است که جایگاه این سه سازمان با توجه به ماهیت وظایف آنها و ضرورت ناشی از این ماهیت به‌ صورت کلی مطابق ماده یک قانون حفاظت و بهسازی سازمان حفاظت محیط زیست متفاوت از یکدیگر است. نمی‌توان انتظار داشت که با تغییر و جابه‌جایی در تشکیلات سازمان‌ها بتوان گامی اساسی در رفع کمبودها یا بهبود اساسی امور برداشت. تحقق این اهداف نیازمند راهکارهایی جامع‌تر و نگرشی سیستمی به مقوله حفاظت از محیط زیست است. فارغ از نکته اساسی فوق، طرح پیشرو از جهات زیادی با ابهام مواجه است و بدون اینکه ناظر به کلیه جوانب امر باشد با بیان حکمی کلی موضوع را به حال خود رها کرده است. بدون تردید صرف ادغام سه سازمان بدون پیش‌بینی هیچ‌گونه تغییری در ساختار و صلاحیت‌ها، نمی‌تواند منجر به افزایش کارایی و بهره‌وری وظایف دولت شود.


در این گزارش همچنین با به میان آوردن طرح پیشنهادی مجلس، ‌آن را مورد بررسی قرار داده است. در ماده واحده طرح پیشنهادی آمده: از ابتدای دولت دوازدهم، سازمان حفاظت محیط زیست با امور اراضی و منابع طبیعی ادغام و وزارت محیط زیست و منابع طبیعی تشکیل می‌شود. در تبصره این ماده آمده است: وظایف وزارت محیط زیست و منابع طبیعی همان وظایف مشخص شده و اساسنامه و قوانین جاری کشور است. تبصره 2 می‌گوید: کلیه امکانات، ساختمان‌ها و نیروی انسانی محیط زیست، منابع طبیعی و امور اراضی به وزارتخانه محیط زیست و منابع طبیعی منتقل می‌شود.
طرح پیشنهادی به دنبال آن است که از محل ادغام سازمان امور اراضی و منابع طبیعی و سازمان محیط‌زیست، «وزارت محیط زیست و منابع طبیعی» را تشکیل دهد. براساس بررسی‌های انجام شده، اساسا در زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی سازمانی تحت عنوان سازمان امور اراضی و منابع طبیعی وجود ندارد و آنچه هست «سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری» و «سازمان امور اراضی» است. البته در ماده یک لایحه جامع منابع طبیعی (سال 1391) تشکیل سازمان منابع طبیعی کشور از محل ادغام سازمان امور اراضی در «سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور» پیشنهاد شده بود که این لایحه به قانون تبدیل نشد. فارغ از مقدمه توجیهی طرح که از کفایت لازم برای تشکیل یک وزارتخانه جدید برخوردار نیست، ماده واحده پیشنهادی که مسبوق به سابقه است مورد ارزیابی قرار گرفته است. لازم به توضیح است همواره در طراحی تشکیلات کلان دولت، موضوع ادغام سازمان‌های مذکور در یکدیگر و تشکیل وزارتخانه از محل ادغام این سازمان‌ها یا ادغام آنها در وزارت جهاد کشاورزی مطرح بوده است که ازجمله می‌توان به تشکیل وزارت «آب، کشاورزی و محیط زیست» که به موجب طرح ساماندهی و ارتقای بهره‌وری دستگاه‌های اجرایی سال 1389 ارایه شد و وزارت «محیط زیست، آب و جنگل» که در لایحه تشکیلات کلان دولت سال 1383 ارایه شده بود، اشاره کرد.


تجمیع، ‌تلفیق یا بازمهندسی


این گزارش همچنین مراحل ادغام این دو سازمان را به سه شکل می‌بیند:
الف: تجمیع یعنی سه سازمان با ماموریت یکسان در کنار یکدیگر قرار گرفته و سازمان بزرگ‌تری تشکیل می‌شود که در نهایت مجموع سازمان‌های گذشته به وجود خواهد آمد.
ب: تلفیق یعنی اجزای موازی یا دارای وظایف مشابه در سازمان‌های مختلف ترکیب شده یا حذف می‌شوند. در این حالت، سازمان جدید کمی کوچک‌تر از مجموع سه سازمان گذشته است.
ج: بازمهندسی که کامل‌ترین شکل تحول سازمانی در شرایط ادغام است که در آن امکانات، منابع انسانی و فیزیکی و موجودیت‌های سازمانی برای ساختن یک سازمان جدید براساس ماموریت‌های معین مورد استفاده قرار می‌گیرند.
همچنین این سه مرحله می‌توانند در یک فرآیند تکاملی نیز به‌ صورت متوالی رخ دهند و در این حالت هر چه از شرایط تجمیع به‌ سوی بازمهندسی حرکت شود، کارایی، اثربخشی و بهره‌وری افزایش خواهد داشت.


بررسی‌ها نشان می‌دهد که در بسیاری از کشورها، مدیریت محیط زیست و منابع طبیعی و حتی منابع پایه از مدیریت کشاورزی جداست. می‌توان کشورهای زیر را به ‌عنوان مثال مورد اشاره قرار داد: ترکیه؛ وزارت جنگل‌ها و منابع طبیعی. چین؛ وزارت حفاظت از محیط زیست. بلغارستان؛ وزارت محیط زیست و آب. مالزی؛ وزارت محیط زیست و منابع طبیعی. هند؛ وزارت محیط زیست و جنگل‌ها. ژاپن؛ وزارت محیط زیست. نیوزیلند؛ وزارت محیط زیست. رومانی؛ وزارت محیط زیست و توسعه پایدار. سوئد؛ وزارت محیط زیست. کره جنوبی؛ وزارت محیط زیست. اگرچه باید توجه داشت که اقتضائات اداری و شرایط محیطی در کشورهای مختلف متفاوت است، اما به‌نظر می‌رسد همان‌گونه که اشاره شد، تفکیک بین سازمان‌های متولی تولید و بهره‌برداری و سازمان نظارتی و حفاظتی بیشتر مورد توجه است. به طور کلی، از این مقایسه و سایر موارد ذکر شده، می‌توان نتیجه گرفت که تفکیک سازمانی بین وظایف بهره‌برداری و حفاظت می‌تواند راهبردی مورد توجه و مناسب باشد. همچنین تجمیع وظایف حفاظتی در یک دستگاه که درحال حاضر نیز در قالب سازمان حفاظت محیط زیست در ایران تا اندازه‌ای صورت گرفته است می‌تواند راهبرد مناسبی باشد. از سوی دیگر، ‌کارآمدی دستگاه‌های متولی محیط زیست در ایران لزوما به‌دلیل ساختار و تشکیلات آنها نیست. جمع‌بندی ساختار و شرح وظایف این سازمان‌ها و نقاط اشتراک و افتراق آنها نشان می‌دهد که همبستگی بین سازمان‌های حفاظت از محیط زیست و جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری و سازمان امور اراضی کشور نسبتا بالاست، اما موضوع ادغام سازمان‌ها دارای ابعاد مهمی است که باید با نگاه دقیق و کارشناسانه به آن توجه کرد. اگرچه برآیند فعالیت سازمان جنگل‌ها در جهت حفظ و پایداری منابع طبیعی کشور است، ولی رسالت آن فراتر از حفظ و نگهداری است و رویکرد اصلی آن توسعه منابع طبیعی کشور است (گرچه ممکن است در رسیدن به این هدف عالیه خود ضعف‌های بسیاری تا به امروز داشته باشد) . نکته قابل توجه، جایگاه سازمان محیط زیست و گستره فعالیت آن است که به‌ عنوان اهرم کنترل در آسیب‌رسانی همه آحاد سازمان‌های دولتی و غیردولتی به محیط زیست به گستره کل کشور و حتی حیطه بین‌المللی و در ابعاد مختلف منابع طبیعی اعم از آب، هوا، خاک، تنوع زیستی و... نظاره‌گر است و لذا بدون شک باید جایگاه آن بالاتر از همه نهادها و وزارتخانه‌ها باشد تا بتواند نظرات خود را عملیاتی و نظارت دقیق و قوی اعمال کند. بنابراین اگر ادغام در جهت تقویت فرهنگ توسعه‌ای در زیرمجموعه حوزه جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری به عنوان یک بازو و همچنین ترفیع و تقویت جایگاه کنترلی و نظارتی سازمان حفاظت از محیط زیست به عنوان بازوی دیگر باشد، از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده ولی اگر بنا بر هضم یکی در دیگری باشد و تنها به کوچک شدن ساختار و تشکیلات توجه شود عواقب بسیار وخیمی را در پی داشته و هر دو سازمان را ناکارآمد می‌کند.


مزایا و معایب طرح ادغام


پرداختن به معایب و مزایای ادغام، ‌بخش دیگری از این گزارش است. مزایای ادغام سازمان‌ها را می‌توان در قالب مدیریت متمرکز و هماهنگ بر منابع طبیعی و محیط زیست کشور، افزایش بهره‌برداری از مشارکت مردمی و توان سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، پویایی و کارآفرینی منابع طبیعی در امر تولید، اقتصاد، صادرات و محیط زیست در امر خدمات و افزایش توان نظارتی قوه مقننه بر عملکرد سازمان حفاظت از محیط زیست، در صورتی که ساختار جدید به صورت وزارتخانه باشد‌، ‌برشمرد. اما معایب این طرح که از نگاه این گزارش مفصل‌تر از مزایایش است، به شرح زیر است: کاهش قدرت لازم سازمان حفاظت محیط زیست، در صورتی‌که این سازمان‌ها هم‌سطح دیگر وزارتخانه‌ها شود. صرف هزینه‌های زمانی و اقتصادی در جهت عملیاتی کردن این تغییر. ایجاد یک وزارتخانه احتمالی و ایجاد یک ساختار جدید و به وجود آمدن سرفصل‌های هزینه‌ای جدید در دولت و افزایش حیطه وظایف نظارتی رییس سازمان جدید و به تبع آن اعمال نظارت کمتر.
اما دلایل مخالفت با طرح ادغام سازمان حفاظت محیط زیست با سازمان جنگل‌ها ،مراتع و آبخیزداری و سازمان امور اراضی کشور از نگاه کارشناسان این مرکز بخش‌های مختلفی دارد. از آن جمله می‌توان به این اشاره کرد که نگاه این سازمان‌ها به مسائل مشابه با وجود شباهت‌های‌شان، ‌تفاوت‌هایی اساسی دارد. امکان دارد در نگاه اول این تصور به وجود آید که بخش‌های مذکور ارتباط زیادی با یکدیگر دارند، اما این بخش‌ها در برخورد با عناصر طبیعی نظیر گیاهان و جانوران دیدگاه‌هایی کاملا متفاوت و بعضا متناقضی دارند. وزارت جهاد کشاورزی دستگاهی بهره‌بردار است که نگاه آن به منابع طبیعی بیشتر در پی منفعت اقتصادی است درحالی که نگاه محیط زیست نگاهی آینده‌نگر با هدف جلوگیری از بهره‌برداری بی‌رویه و حفظ منابع طبیعی برای نسل‌های آینده است، بدون آنکه منکر توسعه و رفع نیازهای انسان باشد. از سوی دیگر سازمان حفاظت محیط زیست به همان میزان که با وزارت جهاد کشاورزی مرتبط است با بسیاری از وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرایی نظیر وزارت صنایع و معادن، وزارت راه و ترابری، وزارت نیرو، وزارت نفت و... نیز ارتباط دارد، لذا این شبهه پیش خواهد آمد که این سازمان باید با تمامی این وزارتخانه‌ها ادغام شود.


محیط زیست مستقل از منابع طبیعی‌


در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصول مرتبط با موضوع محیط زیست و منابع طبیعی در قالب اصول مستقل بیان شده که بر این اساس مطابق تفسیر حاکم، اصل پنجاهم تداعی‌کننده مفهوم توسعه پایدار (نسل امروز و نسل‌های بعدی)، ظرفیت بردباری (هر آلودگی و تخریبی که بیش از ظرفیت برد اکوسیستم باشد)، حفاظت محیط زیست مبتنی بر طرح‌ریزی برای آینده، ممنوعیت تخریب و آلودگی بدون امکان جبران است. در این اصل هم به محیط زیست انسانی اشاره شده و هم به محیط زیست طبیعی اشاره دارد حال آنکه طبق اصل چهل و هشتم قانون اساسی که مبنای تشکیل ساختارهای مرتبط با منابع طبیعی است، موضوع تعیین نحوه بهره‌برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استان‌ها مورد اشاره است که با توجه به اضداد ماهیت حاکمیتی و حفاظتی منابع پایه ناظر بر اصل پنجاهم قانون اساسی با رویکرد اصل چهل و هشتم قانون اساسی مبتنی بر بهره‌برداری از منابع امکان ادغام میسر نیست. به تبع قانون اساسی در تدوین و ابلاغ سیاست‌های کلی نظام موضوع سیاست‌های محیط زیست و منابع طبیعی به‌صورت کاملا مستقل از یکدیگر توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده است که بر این اساس از آنجا که سیاست‌های کلی نظام در هر حوزه باید تابعی از اصول مرتبط با آن در قانون اساسی باشد، لذا تحلیل سیاست‌های کلی نظام در حوزه محیط زیست مؤید محوریت آن بر اصولی نظیر اصلاح شرایط زیستی به منظور برخوردار ساختن جامعه از محیط زیست سالم و رعایت عدالت و حقوق بین نسلی بوده حال آنکه شالوده ساختاری سیاست‌های کلی منابع طبیعی براساس اصلاح نظام بهره‌برداری از منابع طبیعی و مهار عوامل ناپایداری این منابع و تلاش برای حفظ و توسعه آن است که ماهیت سیاست‌های محیط زیست حفاظتی- حاکمیتی و ماهیت سیاست‌های کلی منابع طبیعی اجرایی- بهره‌برداری است. تحلیل برنامه‌های توسعه کشور علی الخصوص از برنامه سوم تا پنجم موید مستقل بودن و متفاوت بودن مفاد مرتبط با محیط زیست و منابع طبیعی کشور است، به نحوی که مفاد مرتبط با محیط زیست دارای ماهیت حاکمیتی و نظارتی با شعاع عملکردی بخشی و فرابخشی است. حال آنکه مفاد مرتبط با منابع طبیعی جنبه حفظ و احیا برای بهره‌برداری پایدار و با وظایف بخشی و درون سازمانی است.

تحلیل قوانین و مقررات تشکیل سازمان حفاظت محیط زیست نظیر قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مؤید تاکید وظیفه‌مندی این سازمان بر حفاظت، بهبود و بهسازی محیط زیست و پیشگیری و ممانعت از هر نوع آلودگی و هر اقدام مخربی که موجب برهم خوردن تعادل و تناسب محیط زیست می‌شود، است که بر این اساس سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان یک دستگاه حاکمیتی، متولی حفاظت و بهسازی محیط زیست بوده و نظارت بر کلیه فعالیت‌های مرتبط با آب، هوا، خاک، تنوع زیستی و منابع طبیعی را برعهده دارد با توجه به نقش حاکمیتی و نظارتی سازمان حفاظت محیط زیست، این سازمان با هدف نظارت بر عملکرد سایر وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرایی تاثیرگذار بر محیط زیست در جایگاه سازمانی مستقل به عنوان معاون رییس‌جمهور، بالاتر از سایر وزارتخانه‌ها قرار گرفته است. این جایگاه امکان تحقق حاکمیت دولت در حفظ محیط زیست را فراهم کرده است. در اکثر کشورهای دنیا محیط زیست تحت عنوان سازمانی مستقل یا وزارتخانه اداره می‌شود که در بیشتر آنها از عنوان محیط زیست به تنهایی استفاده شده است. (30کشور از 74 کشور بررسی شده) . با عنایت به ضرورت واگذاری امور اجرایی و عاملیتی دولت به بخش خصوصی مطابق با اصل چهل و چهارم قانون اساسی، واگذاری بسیاری از فعالیت‌های اجرایی دولت در بخش‌های کشاورزی، شیلات، آب و محیط زیست و منابع طبیعی به بخش خصوصی امری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود که با منویات مقام معظم رهبری باید در افق چشم‌انداز محقق شود. لذا ضرورت وجود یک دستگاه حاکمیتی و نظارتی مقتدر و توانمند جهت تحقق حاکمیت دولت بر منابع زیستی و فعالیت‌هایی که موجبات آلایندگی و تخریب محیط زیست را فراهم می‌آورند، بیش از پیش احساس می‌شود.

با توجه به مفاد 113 لغایت 115 منشور حقوق شهروندی درخصوص حق محیط زیست سالم و توسعه پایدار، امروزه پاسخگویی در مقابل مسوولیت‌ها و تکالیف در حوزه محیط زیست برعهده دولتمردان است. محیط‌زیست سالم به عنوان حقی از حقوق شهروندی مطرح است که در نبود آن احقاق حقوق شهروندی حاصل نشده و تخریب محیط زیست و محیط زیست آلوده سلامتی روحی روانی شهروندان را به مخاطره می‌اندازد. برای حمایت از حقوق زیست محیطی شهروندی ابتدا باید به تعریف شهروند و حقوق زیست محیطی شهروندی و محدوده رعایت این حقوق ازسوی دولتمردان و سایر شهروندان پرداخت. ولی محیط زیست را نمی‌توان به مرزها محدود کرد. در نتیجه بهتر آن است که با دید کلان به محیط زیست نگریست و بهترین پایگاه دفاع از حقوق زیست‌محیطی شهروندان در درجه اول وجود دستگاه محور و مسوول در حوزه محیط زیست برای احقاق این حقوق بین نسلی است که براساس طرح پیشنهادی مذکور علاوه بر حذف دستگاه مسوول محیط زیست به صورت خاص سبب ایجاد زمینه برای حذف عناوینی نظیر توسعه پایدار، اقتصاد سبز، دیپلماسی محیط زیست، ارزیابی راهبردی و... از فرهنگ توسعه آتی کشور و ابطال اصل پنجاهم قانون اساسی خواهد شد. یکپارچگی مدیریت بر منابع تجدید‌پذیر و تجدید‌ناپذیر و ایجاد یک دستگاه اجرایی واحد به این منظور، مستلزم چینش یکجای سازمان‌هایی از قبیل سازمان هواشناسی، سازمان شیلات و آبزیان، وزارت نفت، وزارت نیرو، سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری، سازمان امور اراضی، وزارت جهاد کشاورزی، بخش معادن در وزارت صنعت، معدن و تجارت و... است که امکان‌پذیر نیست و کارایی و کارآمدی لازم را نیز نخواهد داشت، لذا ادغام بخشی از دستگاه‌های فوق ادعای مطرح شده در طرح فوق را مردود می‌سازد. در طرح پیشنهادی دلایل هم‌افزایی سازمانی، پس از ادغام تشکیلاتی ارایه نشده است و کارآمدی و اثربخشی سازمان پیشنهادی در هاله‌ای از ابهام است. این گزارش در پایان ارایه دلایل مخالفت‌هایش می‌گوید: در طرح پیشنهادی نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی دلایل متقن مبنی بر ناکارآمدی ساختار سازمانی فعلی و ارجحیت ادغام سه دستگاه سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری و سازمان محیط زیست و سازمان امور اراضی در چابک‌سازی سازمانی ارایه نشده است، لذا پیش فرض کارآمدتر بودن تشکیلات پیشنهادی جدید، جای تردید جدی دارد. با جداسازی مدیریت منابع پایه تولید و تفکیک اجزای اصلی آن، به تامین امنیت غذایی که در زمره مهم‌ترین رسالت‌های دولت و وظیفه بخش کشاورزی و منابع طبیعی بوده و در سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی نیز مورد تاکید است، خدشه وارد شده و کشور را با مشکلات عدیده‌ای مواجه خواهد کرد.


مجلس چاره‌ای قانونی برای نظارت بیندیشد


ماهیت کار بسیاری از واحدهای دولتی (اقتصادی، صنعتی، معدنی، بهداشتی و نظامی) مخرب محیط زیست و برای جامعه زیان‌بار دیده‌شده و نظارت بر آنها فقط از طریق یک سازمان حکومتی بالاتر از وزارتخانه‌ها، موثر و کارساز خواهد بود، چرا که بدون تردید در صورتی که شأن سازمان مزبور صرفا در حد یک وزارتخانه باشد، قادر نخواهد بود به نحو احسن به وظیفه خود در حفاظت از محیط زیست بپردازد، لذا هرچند سازمان حفاظت محیط زیست را می‌توان تاحدودی در ردیف یک سازمان اجرایی دانست، اما به لحاظ ضرورت نظارت عالیه بر همه دستگاه‌های دولتی این سازمان باید وابسته به رییس دولت باشد. همچنین در بررسی طرح پیشنهادی باید به این مساله توجه داشت که فلسفه ایجاد سازمان مستقل حفاظت از محیط زیست، زیرنظر مستقیم رییس‌جمهور، شأن نظارت عالیه‌ای است که سازمان مزبور باید نسبت به کلیه واحدها اعم از دولتی و خصوصی داشته باشد. چنین شأنی بدون تردید ارتباطی مستقیم با جایگاه این سازمان در تشکیلاتی دولتی خواهد داشت به نحوی که این جایگاه از یکسو مستلزم استقلال و ازسوی دیگر نیازمند فرادستگاهی بودن آن است، لذا به نظر می‌رسد این مهم از نظر طراحان این طرح مغفول مانده است. چنانچه هدف از این طرح نظارت بیشتر مجلس شورای اسلامی است که در شرایط فعلی در این حوزه با محدودیت مواجه است، از آنجا که این اشکال در مورد کلیه سازمان‌های تابعه ریاست‌جمهوری مصداق دارد، مجلس شورای اسلامی برای رفع مشکل کلی قادر خواهد بود از طریق تصویب قانون، راهکارهای اعمال نظارت بیشتر و موثرتر بر سازمان‌های تابعه ریاست‌جمهوری را تصویب کند، زیرا ریاست‌جمهوری، سازمان‌های تابعه دیگری هم دارد و در آینده نیز خواهد داشت که طبیعتا نظارت بیشتر بر آنها مطلوب مجلس است و تبدیل همه این سازمان‌ها به وزارتخانه ممکن نیست و باید در جهت اعمال نظارت مجلس بر این سازمان‌ها تدابیر دیگری اندیشیده شود.

منبع:اعتماد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۵۰
پیمان صاحبی


 

ویلاسازی وسط تالاب!

پای دلالان ویلاسازی این بار به تالاب گالشکلام گیلان باز شده است. در اقدامی عجیب این تالاب توسط سودگران ویلاسازی خشکانده شده و به مسکونی تغییرکاربری داده است. تاکنون مسئولان محیط زیست و استانداری گیلان نسبت به تغییرکاربری تالاب به مسکونی واکنشی نشان نداده‌اند.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  قانون : گیلان یکی از قطب‌های تالاب ایران است. وجود صدها تالاب بزرگ و کوچک در این استان چشم‌اندازهای جادویی و شگرفی به‌وجود آورده است. اما وجود این صدها تالاب برای گیلان تبدیل به یک معضل شده است؛ چراکه برای مسئولان و مردم گیلان دارا بودن این نعمت خدادادی دیگر عادی شده است و به نظر می‌رسد اراده‌ای برای حفاظت از تالاب‌های این استان باقی نمانده است.

ایران روزگاری سرآمد حفاظت از تالاب‌های جهان بود و کنوانسیون حفاظت از تالاب‌های جهان، کنوانسیون رامسر را راه‌اندازی کرد. اما هم‌اکنون در لیست قرمز این کنواسیون قرار گرفته است و بسیاری از تالاب‌های کشور از لیست آن خارج شده‌اند و بسیاری نیز در صف انتظار خروج از این کنوانسیون هستند.

ویلاسازی وسط تالاب

گالشکلام نیز همانند هزاران تالاب دیگر از دست تخریب‌گران محیط‌زیست کشور در امان نمانده است.

اما یک تفاوت با بسیاری از تالاب‌های کشور دارد. بسیاری از تالاب‌های کشور هنگامی‌که بخشی از آن‌ها خشک شد، مورد توجه افکارعمومی قرار گرفتند. ولی گالشکلام علاوه‌بر خشک شدن، بیش از نیمی از آن،درحال حاضر به شهرکی برای ویلا‌سازی تبدیل شده است . نکته مهم بی‌توجهی و سکوت مسئولان مربوطه نسبت به این فاجعه است.

گالشکلام یک تالاب بین‌المللی نیست و همین مساله بلای جان این تالاب شده چراکه اگر یک تالاب ثبت شده در کنوانسیون رامسر بود، به این راحتی خشک و تغییرکاربری داده نمی‌شد.

خیابان‌کشی در تالاب

یکی از فعالان محیط زیست که نخواست نامش فاش شود درباره وضعیت تالاب گالشکلام به «قانون» گفت:«متاسفانه از سال گذشته برخی از افراد سودجو اقدام به شن‌ و خاک‌ریزی در تالاب و تفکیک آن کردند. پس از این اقدامات بیش از نیمی از تالاب خشک شد و هم‌اکنون می‌توان گفت که تالاب نابود شده است. وسط تالاب جاده احداث شد، این جاده علاوه‌بر خشکی تالاب موجب جدایی جغرافیایی آن نیز شده است. پس از انجام مراحل مقدماتی و بسترسازی، پای دلالان ویلاسازی به تالاب باز شد و ویلاها همانند قارچ‌های سمی در تالاب سبز شدند. باتوجه به شواهد موجود به‌نظر می‌رسد که دلالان ویلاسازی مجوزهای لازم را اخذ کرده‌اند چراکه اگر مجوزی نداشتند به این راحتی نمی‌توانستند ساخت و ساز انجام دهند».

بی‌تفاوتی مسئولان به نابودی تالاب

او درباره عملکرد اداره محیط زیست و مسئولان استانداری نسبت به خشکی تالاب و ویلاسازی در آنجا گفت:« تاکنون من کوچک‌ترین گزارش و اعتراضی از محیط زیست و استانداری نشنیده‌ام و به‌نظر می‌آید آن‌ها تنها سکوت را در پیش گرفته‌اند. شهر لنگرود دارای ده‌ها تالاب‌ بزرگ و کوچک است. همین مساله موجب بی‌تفاوتی مسئولان و مردم نسبت به حفاظت از آن‌ها شده است. دیگر حساسیتی نسبت به تخریب تالاب‌ها وجود ندارد».

این فعال محیط زیست عنوان کرد:« گالشکلام جزو تالاب‌های بین‌المللی نیست که برای مجوز آن به استعلام از اداره محیط زیست نیاز باشد. این موضوع موجب شده است که دلالان ویلاسازی به‌راحتی در روز روشن تالاب را خشک و به مسکونی تغییرکاربری دهند».

او گفت:«یک مزیت دیگر تالاب گالشکلام، تلاقی دو رودخانه شلمان‌رود و لنگرود در میان آن است. از تلاقی این دو رودخانه طبیعت بکر و زیبایی به‌وجود آمد که زیستگاه هزاران گونه جانوری بود. با خشک شدن و تغییرکاربری تالاب به مسکونی شاهد تخریب این زیستگاه ارزشمند هستیم».

گوش شنوایی برای محیط زیست نیست

احمد زاهدی-تالاب بکر و زیبای گالشکلام در ۱۰ کیلومتری شمال غرب شهر لنگرود استان گیلان و در مجاورت ساحل زیبای چمخاله واقع شده است.این تالاب به‌دلیل قرار گرفتن در محل تلاقی رودخانه‌های شلمان‌رود و لنگرود، بستری امن و آرام برای انواع گونه‌های گیاهی و جانوری در مساحتی نه‌چندان بزرگ بود. این پهنه زیبای طبیعی در فصل زمستان نیز میزبان گونه‌های ارزشمندی همچون فلامینگو، پلیکان، چنگر، خوتکا، قو و انواع پرندگان مهاجر و بومی بود.

گویی طبیعت گیلان ساحل آرام را به خود نخواهد دید و گویی هر از چندگاهی علی‌رغم غرولندهای دوست‌داران طبیعت، باید شاهد از دست رفتن سرمایه‌ای دیگر از داشته‌های طبیعت‌مان در گیلان باشیم.گویی گوشی برای شنیدن ناله‌های دلباختگان محیط زیست در این استان آفریده نشده است. انتقادهای کارشناسان محیط زیست نیز خریداری ندارد. اداره محیط زیست گیلان، گوشی برای شنیدن ندارد. تغییر مدیریت‌های مکرر و بدون برنامه در محیط‌بانی چمخاله، در آشفته بازار تغییرات مداوم مدیریت در گیلان، آشفتگی‌های این عرصه را دوچندان کرده است. جالب آنکه برای انتقاد درخصوص انتصاب‌ها نیز گوشی شنوا نیست و کمترین آثار این ناشنوایی مصلحتی، تاراج تالاب و تغییر دوباره فرمانده محیط‌بانی در کمتر از سه ماه است.

منبع:قانون

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۶
پیمان صاحبی